شربت شهامت!
توی تاکسی نشسته بودم و داشتم یه قسمت از مسیر رو میرفتم به محل قراری که با یکی از صاحبان کسب و کار داشتم برای اینکه یه گچی بزنیم و در مورد یکی از ایده های ایشون در مورد جذب و آموزش نیروهای جدید صحبت کنیم.
قرار بود یه پلن یا برنامه ای برای نیروهای ورودی داشته باشیم تا به صورت مرتب آموزش ببیند.
یکی از سوالهایی که دائما با ایشون در موردش صحبت میکردیم این بود که چرا جدیدا افراد انقدر بی انگیزه و بی انرژی هستند و کمتر کارمندی پیدا میشه که با تمام وجودش کار کنه.
خب اینکه جوونای حالا خیلی صبر و حوصله ندارن و سریع میخوان مدیر بشن یا موفق بشن و با به قول معروف پولدار بشن یکی از دلایله.
همینطور که داشتم در تفکرات خودم دست و پا میزدم! یه جمله ای که آقای راننده داشت به یکی از مسافرا می گفت توجهم رو جلب کرد.
راننده گفت :
من شربت شهادت رو سر کشیدم !
منو از چی میترسونی؟
من تا تهش میرم آقا.
اولش فکر کردم قضیه دعواست ولی بعد که یه کم به صحبتاشون توجه کردم فهمیدم در مورد یه کسب و کاری صحبت می کنن.
راننده در مورد شروع یه کسب و کار به مسافر توضیح داده بود و اون مسافر گفته بود که در شرایط کنونی ریسک داره و میبازی و غیره
راننده هم با زبون خودش داشت بهش میگفت که باید ریسک کرد و دیگه چیزی برای از دست دادن نداره.
بعدشم توضیح داد که مدتهاست داره برای این کار برنامه ریزی میکنه و حاضره از صفر شروع کنه و به کسب و کار خودش اعتقاد و باور داره.
من فکر میکنم حلقه مفقوده خیلی از تصمیمهای ما برای اینکه یا کسب و کار خودمون رو داشته باشیم یا اینکه در کسب و کارهای دیگران با تمام وجود کار کنیم نداشتن همین شهامته که این آقای راننده ازش دم میزد.
جدیدا ما شهامت قبول مسئولیت و خوب کار کردن رو نداریم, شهامت موفق شدن رو نداریم چون موفق شدن دردسر داره!
حرکت در مسیر موفقیت مسخره شدن داره , بی پولی داره , تنهایی داره و همه ی اینها شجاعت میخواد.
متاسفانه فکر میکنم که جدیدا شهامت خونمون اومده پایین.
دوست عزیز من اگر واقعا تصمیمت رو گرفتی که برای خودت و دیگران یه چیزی بشی ” لطفا شربت شهامت رو بنوش”
درباره احمد انصاری
نویسنده مدرس و مربی مهارتهای ارتباطی عاشق گفتگو و نوشتن تصمیم دارم هر چیزی که یاد گرفتم و تجربه کردم رو در این پیج با شما در میون بزارم از همراهی شما صمیمانه سپاسگزارم
نوشته های بیشتر از احمد انصاری
دیدگاهتان را بنویسید