معرفی کتاب چهار اثر فلورانس اسکاول شین
معرفی کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین
موضوع: قدرت دعا و کلام بر ذهن نیمه هوشیار
نویسنده: فلورانس اسکاول شین
مترجم: گیتی خوشدل
انتشارات : نشر پیکان
معرفی کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین : چرا؟
چرایی رسیدن من به این کتاب هنوز موضوعیه که برای خودم جای تعجب داره و دقیقا پاسخ اون رو نمی دونم. شایدبرای این که هنوز مدت زیادی از شگفتی آن نگذشته نمی دونم باید به دنبال چه چیزی باشم!
اواخر مهر ماه همین امسال برای پاک نویس کردن جزوات دانشگاهیم یک بسته ورق پاپکو خریدم. هفته قبل ترش بود که این کتاب را از دوستم به عنوان کادوی تولد هدیه گرفته بودم اما آن قدر کتاب آماده برای خوندن داشتم که حتی تا سه چهار ماه بعدش هم قصد خوندن این کتاب را نداشتم و البته از موضوع کتاب هم هیچ اطلاعی نداشتم.
سه شنبه اول آبان بود که برای پاک نویس کردن جزوهایم سری به کیفم زدم تا ورق های پاپکو را دربیارم و شروع به نوشتن کنم ولی هر چقدر گشتم نبود. مطمئن بودم آخرین باری که به دانشگاه رفته بودم ورقه ها در کیفم بودند ولی به هیچ عنوان به یاد نداشتم که آیا موقع خروج از دانشگاه آنها در کیفم قرار داشتند یا نه؟ دو هفته به دلیل مشغله کاری که داشتم نتونستم برم دانشگاه و از یکی دیگر از دوستانم خواستم تا کلاسی را که احتمال می دادم ورقه ها ممکنه اون جا باشند رو بگرده. دوستم گشته بود ولی چیزی پیدا نکرده بود من هم زیاد پیشو نگرفتم و امیدی به پیدا شدنشون نداشتم. حتی برای خریدن یک بسته ورقه پاپکو دیگه به لوزام تحریری نزدیک خونمون رفتم ولی دیگه از اون جنسی که من قبلا خریده بودم نداشت و من هم بی خیال شدم و گفتم هر وقت برم دانشگاه از همون جا میخرم.
جمعه یازدهم آبان ماه شد. در آن ده روز مدام به این فکر می کردم که چرا ورقه ها را گم کرده ام چون تا به حال این چنین اتفاقی در دانشگاه برایم رخ نداده بود. صبح جمعه خواب دوستی را دیدم که کتاب را به من هدیه داده بود.چیزهای که در خواب به من گفت هیچ ربطی به کتاب نداشت ولی انگار نشونه های یک سر نخ بود. تا شب همین جوری درگیر حرفاش بودم ولی نفهمیدم یعنی چی؟ زیاد هم به خواب های خودم اعتقاد ندارم چون بیشترا خواب های بی معنا و آشفته ایی هستند. اما این یکی فرق داشت یا شاید هم من احساس می کردم فرق دارد. طبق عادتی که برای خودم از چند ماه گذشته در نظر گرفته بودم راس ساعت هفت صفحات کتابی را که باید برای آن روز می خواندم خواندم. اما وقتی ساعت ده شد و چون کار دیگه ای هم نداشتم تصمیم گرفتم یک کتاب دیگر را شروع به خواندن کنم اما نمیداستم چه کتابی؟
به قفسه کتابام نگاه کردم و چشمم به این کتاب افتاد. با خودم گفتم بهتره همینو بخونم. قبل از خوندن اصلا فکر نمی کردم چنان مرا جذب خودش کند که تا ساعت دو نصفه شب بیدار بمونم و دویست صفحه از اون رو بخونم. جمله های دعایی این کتاب سوای متن اصلی بیشتر توجه مرا به خود جلب کرد:
من از دست دادن را نفی می کنم چون در ذهن الهی خسارت وجود ندارد پس محال است که من شی ای را که حق الهی من است از دست بدهم. بدون شک یا خودش و یا هم سنگش را خواهم ستاند.
امروز به آنچه پیش روی من است با اعجاب می نگرم!
بلاخره بعد از چند بار پرس و جو کردن و به در بسته خوردن با ایمان به این که پیدا می شوند آنها را در یکی از دفترهای حراست دانشگاه پیدا کردم. واون وقت بود که فهمیدم چرا باید گرفتن این کتاب به عنوان کادو و گم شدن ورقه ها تقریبا در یک بازه ی زمانی قرار بگیرد. به هیچ عنوان اهل خرافه نیستم.این داستان نه خرافه بلکه اعجابی از سوی خدا بود تا ایمان من را محک بزند البته اگر تنها دستاوردش فقط همین باشد!
معرفی کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین : جملات ناب
من این بار را به الوهیت باطنم می سپارم و خود بی خیال در گوشه ایی پرسه می زنم.
من همواره در پرتو الهام مستقیم خداوند هستم و بی درنگ بهترین تصمیم را می گیرم.
جان لایتناهی راه را نشانم بده اگر باید کاری بکنم آن را بر من آشکار کن.
خوندن این کتاب به من اثبات کرد که با ایمان و توکل راسخ به خدا و درست طلبیدن خواسته خود از خدا چها که نمی شود در این عالم انجام داد!
بارها شنیده ایم که افکار دست ما نیستند ولی بدون شک کلام ما دست خود ماست. مبادا که با کلاممان ذهن نیمه هوشیار خود را به یغما ببریم.
دیدگاهتان را بنویسید