افکار مغناطیسی
داستان افکار مغناطیسی
اول اسفند سال گذشته بود که در یکی از مجموعه های خوب آموزشی کشور در خدمت استاد انصاری برای کلاس فن بیان و سخنرانی بودم. اون روز هم قرار بود مطابق جلسات گذشته تمامی بچه های کلاس سخنرانی های سه دقیقه ای داشته باشند. از قبل از کلاس برنامه ریخته بودم تا سخنرانی متفاوتی داشته باشم. در زمان استراحت کلاس که همه همکلاسی ها به همراه استاد دربیرون از کلاس و در سالن مجموعه در حال خوردن عصرانه بودیم.استاد گفتن: همین حالا هم فرصت روغنیمت بشمارییم و تعدادی از بچه ها بیان و سخنرانی کنن. بعد از این که یکی از آقایون سخنرانی خودشو انجام داد من با اشاره استاد به عنوان نفر بعدی انتخاب شدم. رفتم داخل کلاس و از داخل کیفم ابزار سخنرانی اون روز رو برداشتم. برای این سخنرانی یک کاموا از خونه اورده بودم و میخواستم شباهت بین کاموا و رسیدن به اهداف رو بگم.سخنرانی خودمو مثل هر دفعه که سخنرانی متفاوتی انجام میدادم بدون سلام و علیک و گفتن مقدمه شروع کردم. این سبک سخنرانی برام جذابه قبل از این که بخوای معرفی کنی خودتو و چاق سلامتی هایی که خیلی هم عرف شده رو انجام بدی یهو با هر وسیله ای که میخوای بین حضار قرار می گیری و این خودش باعث میشه مخاطب تا انتها سخنرانی شما رو پیگری کنه.
کاموا رو باز کردم و سخنرانی خودم رو شروع کردم از قبل چند تا جمله مهم فکر کرده بودم و برای این سخنرانی گلچین کرده بودم. یکی از جملاتی که واقعا وقتی با فکر کردن بهش رسیدم و خیلی هم باهاش حال کرده بودم این بود:الان ساعت چنده؟ که اون موقع ساعت هفت ونیم عصر بود. تا چهار ساعت ونیم دیگه روز اول اسفند هز ارو سیصدو نود و هفت برای همیشه تموم میشه و هیچ موقع دیگه ای درتاریخ ما یک اسفند هزارو سیصدو نودو هفت نخواهیم داشت و به تاریخ پیوست. بله اول اسفند سال های بعد همه هستن اما دیگه هزارو سیصدو نود و هفت نیستن. ممکنه صد سال بعد دنیا وجود داشته باشه و آدمایی باشن و در اول اسفند هزار وچهارصدو نودوهفت زندگی کنن اما به احتمال خیلی زیاد ما دیگه نیستیم.
این طوری میخواستم تلنگر بزنم قدر ثانیه ثانیه عمرتون رو بدونید دیگه این لحظات به هیچ وجه تکرا نمیشن. به هیچ وجه. گذشت و گذشت تا هفته گذشته که یک فایل صوتی از دو تا از مدرس های خوب کشور داشتم گوش میدادم. یکی از این مدرس انتهای صحبتش دقیقا از مدرسی که نقش مصاحبه کننده رو داشت پرسید الان ساعت چنده؟ گفتن: هشت و پنج دقیقه صبح بیست و شش خرداد ماه هزارو سیصد و نود وهشت. مدرس گفت: این زمان دیگه تکرار نمیشه و برای همیشه تموم شد رفت.
همون لحظه دوباره یه فکر جدید به ذهنم رسید. خب اون جمله ای رو که من به اون شکل در سخنرانی خودم با فکر کردن بهش رسیده بودم یک نفر دیگه ای هم چند ماه بعد اون رو بیان کرد. و نمونه این رو هم خیلی تا حالا دیدم. میخواد یکی از بارزتریناشو بگم؟ ایده های استارت آپی که در کل دنیا وجود دارن وشکل گرفتن. تو کشور خودمون خیلی ها به فکرشون رسید اسنپ یا دیجی کالا ویا هر خدمات دیگه ای رو راه بندازن. یا حتی در خارج از ایران به احتمال قوی تعداد آدم های زیادی بودن که فکر ساخت گوشی های هوشمند به شکل اپل رو داشتن. خیلی ها میخواستن فروشگاه اینترنتی مثل آمازون رو بزنند اما خب حالا چرا صاحب این برندا کسان دیگه ای هستن؟ به نظرم یه قانون وجود داره تو این دنیا که البته هنوز به طور قطعی مطمئن نیستم دارم درست میگم یا نه اما افکار مثل امواج مغناطیسی در حال گردش هستند. سمت من میان˓سمت شما میان˓سمت یه انسانی که در کشور ما حتی نیست میره اما مهم این که کی این فکرها تصاحب خودش میکنه. حالا هر چی که باشه میتونه مثل مال من یه جمله عبرت دهنده باشه یا مثل برندهای معروف دنیا باعث به وجود اومدن یه کسب و کار عظیم دردنیا بشه. هر چی که هست به نظرم تقسیم عادلانه خداوند بر رویه زمینه که حالا اگر به دنیای دیگری با هر دینی که هستیم اعتقاد داشته باشیم کسی نتونه اون ور بهانه بیاره که برای موفق شدن دردنیا حتی فکری به ذهنش نرسیده.
فکرها مغناطیس دارن فقط باید گلچین کنی و اونایی که در راستای اهداف هستن رو عملی کنی.
به قول استیو جابز نصف موفقیت از پرو بال دادن ایده ها و فکرهای نابه و نصف دیگش از نادیده گرفتن ایده ها و فکرهای ناب. وگرنه فرصت و فکر که همین جوری مثل امواج تو این دنیا ریخته و فقط باید مال خودتو بقابپی.البته جمله آخر از خودم بود نه اون خدا بیامرز.
حالا فهمیدین افکار مغناطیسی چیه؟ افکار مغناطیسی افکاریه که جاذبه داره. بقیرو به سمت خودش می کشونه. فقط باید حواست جمع باشه که اونا رو پیدا کنی.
شما در وب سایت انصاری، می تونید انواع مقالات و محصولات در مورد مهارتهای ارتباطی مثل مذاکره فن بیان و سخنرانی پیدا کنید و از اونها استفاده کنید.
اینستاگرام ما را هم دنبال کنید
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
معرفی کتاب چهار اثر فلورانس اسکاول شین
چند خطی برای ادای دین خود
چند خطی برای ادای دین خود
سکوت در مقابل در دل اطرافیان
امروز دیگه ادم دیروز نیستم
یه روز پر ترافیک
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
عالی بود حسینی جان
اون سخنرانیتو یادم میاد
خیلی جذاب بود
یادت باشه خودم هم یه ایده خوب از اون سخنرانی شما گرفتم
همینقدر که جسارت انجام کارها به شیوه ی متفاوت رو داری نشون میده که اهداف و آرزوهای بزرگی در سر داری
امیدوارم به زودی به همه آرزوهای بزرگت برسی
البته میدونم که به چندتاشون رسیدی
موفق باشی و ممنونم که تجربیاتت رو با ما در میون گذاشتی
سپاس گزارم استاد انصاری عزیز ارز حسن توجهتون.