از پسرم رکب خوردم!
مشغول کار خودم بودم که آریا یکدفعه اومد سراغم و گفت : بابا کی میای بازی کنیم؟
من هم چون حواسم گرم یه کاری بود و برای اینکه چند لحظه ای فرصت بگیرم تا کارهام رو جمع و جور کنم و برم برای بازی با آریا بهش گفتم اگه تا صد بشماری میام پیشت بازی کنیم.
آریا گفت : نود و نه , صد
حالا بیا بریم
اول تعجب کردم و گفتم اینطوری قبول نیست باید از یک میشمردی .
گفت : چرا تو که نگفتی از یک بشمار گفتی تا صد بشمار منم از ۹۹ شمردم تا ۱۰۰
خواستم دوباره یه چیزی بگم که دیدم راست میگه.
بعدا یه کم خوشحالم شدم که هم اریا یه طور دیگه داره فکر میکنه هم خودم یاد گرفتم که همیشه قبل از اینکه کاری رو عجولانه انجام بدم یا سعی کنم یک مساله رو حل کنم اول مساله رو خوب درک کنم. هرچند که در ظاهر از آریا رکب خوردم ولی برای من یه تلنگر جانانه بود.
و بله سریع بلند شدم رفتم و باهاش بازی کردم
درباره احمد انصاری
نویسنده مدرس و مربی مهارتهای ارتباطی عاشق گفتگو و نوشتن تصمیم دارم هر چیزی که یاد گرفتم و تجربه کردم رو در این پیج با شما در میون بزارم از همراهی شما صمیمانه سپاسگزارم
نوشته های بیشتر از احمد انصاری
دیدگاهتان را بنویسید